پسرِ لیلا
نوشته شده توسط محدثه الفتی در 7 شهریور 1399 در بدون موضوع
اذان با صدایِ دلنشینَش به گوش نمیرسد. مؤذنِ حرم، چون ماهی در خونِ خود شناور شده است. نه توان ماندن دارد و نه پای رفتن. جسمش همچون تکههای پازل، در خاکهای نرم فرو رفته است.
پدر مانندِ صیادی که میخواهد ماهیِ خویش را تور کند، عبایش را پهن میکند، تا جسمِ بهم ریخته را جمع کند؛ اما این ماهی، غَلتانتر از آن است که در عبا بماند.
حسین علیهالسلام برای اکبرَش فرو میریزد. در خیمهها، نالهی لیلا لیلاست…
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات