دو نقدِ کوتاه
۱) با کی سرِ دعوا دارند که آتش سوزی راه میاندازند؟ هدفشان چیست؟
اگر از کسی خط گرفتهاند؛ راه را اشتباه نشان داده؛ در غیر این صورت، خودْ بیراهه رفتهاند و به جاده خاکی زدهاند.
اتفاقِ اخیر، گویای آن است که هنوز با معنای معجزه آشنا نشدند و آن را درک نکردند. صورتِ کتابِ خدا و پیامبرش را آتش زدند با حقیقت درونیِ آنها چه میکنند؟ چگونه از بین میبرند؟
دوایِ دردِ روحِ بیمار و تنی رنجور، شعلههای آتشِ صورتِ حق نیست، نورِ درونیِ حق است که عظمتش با چکشهای پلاستیکی در هم فرو نمیریزد.
۲) وقتی بازارِ تیر فروشی شلوغ شود، دقیقا زمان مناسبی است برای جولان دادنِ نقشهها و توطئههایِ از قبل کشیده شده ومردمِ از همهجا بیخبر، گمان میبرند این تیرها برای کشتنِ دشمن است؛ به همین دلیل، با خیلِ خریدارانِ تیر همراه میشوند، غافل از آن که بدانند با چه کسانی قرار است مقابله کنند و سلاحشان جز تیر، چیست؟
اکنون، دولت را نقد کنیم یا مردمِ غافل را؟
استراتژیکهای دشمن را روشن کنیم یا جهل را سرکوب؟
هر برههای قرار است یک سر را بر نیزه کنند و انگی بر او بچسبانند، بدون آنکه مردم از صحت و سقمِ حرفهایشان چیزی بدانند و نمیخواهند هم بدانند؛ نه ارادهاش را دارند نه جُربُزهاش را، گویا از کودکی جربزه را خربزه خواندهاند و آن را با نان خوردهاند. تا دیروز حسین را مورد حمله قرار دادند و امروز رائفی پور و همراهانش را هدف گرفتند. فردا چه کسی خواهد بود، خدا میداند.
دولتِ به جا مانده از قومِ بنی امیه، تحمل نقد ندارد.مردمِ غافل را با چه زبانی نقد کنیم تا زیرِ لگدِ دشمن بیدار نشود؟!
به قلم : محدثه الفتی
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات